کِساء

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا کُونوا أَنصَارَ اللَّهِ

کِساء

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا کُونوا أَنصَارَ اللَّهِ

کِساء

الّــــــذِینَ یُبَلِّغُـــونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَــــهُ وَ لَا یَخْشَوْنَ أَحَـــــدًا إِلَّا اللَّهَ وَ کَفَى بِاللَّهِ حَسِیــبًا ( الاحزاب-39)

وظیفه اصلی و اولیـه روحـانیت ، چیزی نیست جـــز : ( تبلیــغ و تــرویج دیـن ) از طریق ( قرآن مبین و اهـــل بیت عصمت و طهــارت ) صلوات الله علیهم اجمعین ، و ( پاسداری از فرهنگ و عقائد و اخلاق اسلامی ) و ( هدایت و خدمت به متدینین ) .
ملتی که میخواهد در مسیر دیـانت ، و رسیدن بــه سعــادت قدم بردارد ، آشنــایی و ارتباط با روحـانیتی این چنین ، و آگاهی از رهنمودهای آنـــان ، بــرای او ضرورتی است مسلم و غیر قابل انکار .

kesaa@chmail.ir

آخرین مطالب
سه شنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۲:۱۱ ق.ظ

بلاغ ( قسمت دوم )

بسم الله الرحمن الحیم

الحمد لله الذی حبانا بالهدی و لم یترکنا سدی و لم یخلقنا عبثا و اوضح لنا المحجه و اتم علینا الحجه فجعل الحق لنا دلیلا و قال تبارک و تعالی : ( وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِ اللّهِ ثَمَناً قَلیلاً ) .
و الصلوه و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین و رحمه للعالمین . و علی الصدیقه الطاهره الشهیده الرضیه المرضیه ، التقیه النقیه ، فاطمه الزهراء البتول و بضعه الرسول. و علی الائمه الهدی و مصابیح الدجی و اعلام التقی و حجج الله علی اهل الدنیا و الآخره و الاولی . لاسیما علی ابی الائمه و خلیل النبوه والمخصوص بالاخوه ، علی بن ابی طالب ، امیر المؤمنین و یعسوب الدین و قائد الغر المحجلین . و علی  بقیه الله من الصفوه المنتجبین ، محیی الدین ، مبیر الکافرین ، محقق کل  حق و  مبطل کل باطل . اللهم ارنا طلعته الرشیده و غرته الحمیده.

اما بعد...

یکی از دوستان فاضل و ارجمند از این حقیر خواستار نوشتن مقدمه بر کتابی که تالیف نموده‌اند ، شدند . قلت بضاعت مانع از پذیرش این مسئولیت بود و عدم اجابت موجب شرمندگی و خجلت .

با عنایت به اینکه ( لازمه‌ی نوشتن مقدمه بر هر مکتوبی ، خواندن دقیق و صحیح آن می‌باشد ) سطر به سطر آن را با دقت خوانده و آن را کتابی مفید و مؤثر یافتم . به این دلیل که مشحون از آیات نورانی قرآن مبین و فرمایشات ائمه معصومین علیهم السلام می‌باشد و مؤلف در ارائه‌ی نیکوی آن و استفاده‌ی بجا از معارف اسلامی و مطالب اخلاقی و امثال و اشعار و حکایات ، و مخصوصاً عمل به علم همراه با اخلاص ، برخوردار از توفیق می‌باشد . به خاطر اهمیت فراوان آنچه که به آن اشاره شد ، مقدمه‌ی کتاب ، بیان مختصر این چهـار مطلب خواهد بود.إن‌شاء‌الله‌تعالی.

(1) وجوب و لزوم رجوع به قرآن و سنت و عترت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم

(2) ارائه ی نیکوی آیات و روایات و معارف قرآنی

(3) عمل نمودن به علم

(4) اخلاص


1. وجوب و لزوم رجوع به کتاب و سنت در همه‌ی امور

( توضیح این مورد در قسمت اول گذشت )

 

2. ارائه‌ی نیکوی آیات و روایات و معارف دینی

طرح و بیان یک مطلب طبق مقتضای حال ، هم بسیار مهم و ضروریی ست و هم کاری بس دشوار . و جز برای افرادی خاص ناممکن به نظر می رسد .

توفیق یک شخص بلیغ ، پس از دانستن و به کار بستن نکات باب فصاحت،امری یست نسبی.
توجه به بار معنوی الفاظ ، میزان و کیفیت تاثیر آن ، قرار دادن کلمات در کنار یکدیگر به صورتی صحیح از حیث لفظ و معنی ، ساختن یک جمله ، وجود رابطه‌ی مناسب معنوی بین جملات ، و مهم‌تر از این‌ها در نظر گرفتن مخاطب از جهت مقداری بهره‌مندی او از آگاهی و اعتقاد و خلقیات و روحیات ، و مواردی از این گونه که بسیار دقیق و باریک تر از مو می باشد ، نقش اساسیِ فراوانی در تاثیرگذاری کلام در مخاطب دارد .

( به بسیاری از این دقائق و لطائف ، میی توان با توجه به گفته‌های بیی بدیل شیخ أجل سعدی ره پی برد )


أ‌.    سخنــدان  پرورده    پیـــــر  کهن                  بیندیشـد  آنگه   بگویــد   سخن
     مزن   تـا  تـوانی  به   گفتــار  دم                  نکو  گوی گر دیر گوئـی  چه  غم
     بینـــدیش  و آنگه  برآور  نـفــــس                  وزآن پیش بس کن که گویند بس
     به نطق آدمی بهتر است از دواب                  دواب  از تـــو  به  گر نگوی صواب


ب.   اگر چه پیش خردمند خامشی ادب است            بـه وقت مصلحت آن بـه کـه در ســـخن کوشی
       دو چیــــز طیره عقل است دم فرو بــستن           ‌ بـه وقت گفتن و گفتن و گفتن به وقت خاموشی

      
ج .   سخـن آنـگــه حکیم کنـــد آغـــاز                  یا سـر انگشت ســـوی لقمه دراز
        که  ز  نـا گفتنش  خلل  زایـــــد                   یا  ز  ناخــــوردنش  بجـــان  آیـــد
        لاجرم  حکمتش  بـــود گفتـــــار                  خوردنــش  تندرستــی آرد  بـــــار


د .   سخن گر چه دلبند و شیرین بود                   سزاوار  تصـدیق  و  تحسیـن   بود
       چـو  یک بار گفتی  مگو  باز پس                    که حلوا چو یک بار خوردنــــد بس


ه .    آن‌کس که‌به قرآن و خبر زو نرهی                  آن است جوابش که جوابش‌ندهی


و .     اول  انــــدیشه  وانگهی  گفتــار                   پای بست آمده ست و پس دیــوار

با توجه به این که شیخ سعدی (ره) سیراب شده از سرچشمه‌ی زلال آیات قرآن و مکتب حیات بخش اهل بیت (ع) می باشد و در بیان حقائق و معارف و دقائق مطالب بطور شفاف و مؤثر‌گوی سبقت از هر شاعری ربوده است ، بر هر مربی و معلم و مدرس و مبلغ و مؤلفی ورود به گلستان و بوستانِ بدونِ خزان او بسیار لازم و ضروری می باشد .

گفته های سعدی ترجمان آیات قرآن و روایات می باشد . ( جز در مواردی خاص و قابل توجیه وجیه ) و کسانی که بر موضوعات آیات و اخبار تسلط دارند به مقدار تسلط خود با خواندن هر نکته‌ای به ذهنشان آیه‌ای و یا روایتی خطور می کند .

ای کاش در کنار تألیفاتی مثل ( احادیث مثنوی ) – که به مقدار شهرتش مفید نیست و بلکه در مواردی مضر است – شاهد چنین تألیفی در مورد گلستان و بوستان می بودیم .

شرح و بیان اصول پنجگانه و فروع دهگانه دین با استفاده از آیات و روایات و کلام سعدی همواره خواسته قلبی و مطلوبم بوده است و انجام آن را یکی از بهترین راه‌های ترویج و تبلیغ و تعریف مؤثر دین می‌دانم . و این کاری است بس مهم و لازم و محتاج همتی والا و انگیزه‌ای والاتر.

اما در مقام عمل و استعمال ، گاه شاهد بی اعتنائی هائی هستیم که یا ناشی ست از ( عدم آگاهی ) و یا ( عدم اهتمام ) . عدم اهتمام هم ناشی از ( عدم احساس تعهد ) و ( غفلت از مسئولیت ) می باشد . مسئولیتی که حتی در بیان یک لفظ و تأثیر مثبت یا منفی آن داریم . (مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ)

منظور از ( عدم آگاهی ) فقط جهل نسبت به معانی الفاظ ، و یا استفاده از مصطلحاتی که توان توضیح لازم آنها را نداریم ، نیست ؛ بلکه مراد این است که معنای اصلی و واقعی یک کلمه را نادیده گرفته ، یا کم رنگ کنیم ، و به جای آن معنائی بیگانه با معنای اصلی را قرار داده و ترویج نماییم .

آیا متبادر به اذهان عموم مردم ، از شنیدن الفاظی مثل ( خدا ) و ( قرآن ) و ( پامبر ) و (امام) و ( حلال ) و ( حرام ) و( گناه و حرام ) و ( معلم ) و ( پدر و مادر ) و ( همسایه ) و ... همان معانی حقیقی مؤثر مثبت و یا منفی آن هاست ؟

چرا وقتی گفته می‌شود ( فلان عمل حرام است ) باعث پرهیز نمی شود ؟ در حالی که اجتناب از حرام بایستی بسیار شدیدتر از اجتناب از هر خطری باشد که جسم و مال ما را تهدید می‌کند .

احکام مسلم قرآن را - همچون مواردی از قانون ارث و قصاص و دیات - مورد استفهام انکاری یا تهکمی قرار دادن ، به چه معنا و نشأت گرفته از کجاست ؟

تصور ما از ( گناه ) و موضع ما در مقابل آن چیست ؟

دقت در این آیات ، ما را به نقش مؤثر و توجه به بار معنوی و واقعی الفاظ رهنمون می سازد :

أ‌.    (اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلَى ذِکْرِ اللَّهِ... )

ب‌.  (لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَّرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیَةِ اللَّهِ... )

ج.   ( ... إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ)

د.   (وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِینًا)

نمونه های تاسف بار دگرگونی و جابجائی معانی مثبت و منفی الفاظ و رنگ باختن و استعمال و ترویج آن را می‌توان در عرصه گفتگوی افراد و خانواده و رسانه‌های سمعی و بصری و کتبی شاهد بود و موارد آن هر چند اندک باشد باز هم بسیار است .

و چون این مدعا هم مهم است و درخور توجه ، و هم محتاج به شرحی که مجال و مقام بیانش نیست ، به عنوان نمونه به الفاظی مثل ( عارف ) و ( هنرمند ) (استاد ) و مصادیق نا اهل آن در گذشته و حال اندیشه کنیم .

پس از توجه وتوفیق در رعایت " بار معنوی و واقعی الفاظ " ، باید به عرضه کردن مناسب و ارائه‌ی نیکوی کلمات ، توجه بسیار نمود .

همان‌طور که مأکولات دارای رنگ و بو و طعم و خاصیت یکسان نیست ، الفاظ نیز رنگارنگ و شیرین و تلخ و تند و ترش و کوبنده و گزنده و برانگیزاننده و هشدار دهنده و موجب تعظیم و یا تحقیر هستند .

به این دو بیت و معنای یکسان آن توجه کنیم :

    1 .  موجیم که آسودگی ما عدم ماست              ما زنده از آنیم که آرام نگیریــــم

    2.   تـا  چنــد  چو  یخ  فسرده  بــــــودن              در  آب  چـو موش مرده بـــــودن  

مهم این است که با توجه به خصوصیات شخصیتی یک فرد ، از هر یک از این دو بیت ، به مقتضای حال استفاده کنیم .

           حکایت  بر مزاج مستمع  گــــــوی                اگر دانــی که دارد با تــو  میلی
           هر آن عـــاقل که با مجنون نشیند                نگویــد جز سخن از روی لیلی

پی بردن به مزاج مستمع امری ست نسبی و به مقدار آگاهی و تجربه و قابلیت‌های فرد بستگی دارد .

مراد از "مزاج مستمع " و طبق آن سخن گفتن ، همفکر و همرنگ شدن با او -ولو به باطل- نیست . بلکه سخن گفتن با وی طبق مقتضای حال می باشد . و اگر مستمع مبتلای به اشتباه و خطائی ست ، بایستی ابتدا از در موافقت بر او وارد شد و سپس ارشاد و هدایتش نمود .

در عرصه‌ی تربیت و تعلیم ، تبلیغ و ترویج فرهنگ دین ، و موفقیت در دست یافتن به شیوه‌های صحیح امر به معروف و نهی از منکر ، یکی از مهم‌ترین مسائل ؛ که متصدیان این امور باید از آن برخوردار باشند همین مطلب است .

همان طور که گفته شد توفیق در این امر مهم نسبی است . اما فرمایش خداوند حکیم در قرآن کریم و سخنان پیشوایان دین - که موید و معلم از سوی خدا و دارای مقام عصمت هستند - کاملاً  و از هر جهت ، مطابق با مقتضای حال صادر شده است .

قرآن کریم ، این نعمت عظمای الهی ، و روایات و احادیث ائمه معصومین (ع ) ، اینک در اختیار ماست . اگر مسلمین طبق آنچه که پیامبر اکرم ( ص ) فرمودند از آن استفاده می بردند ، مبتلای به این همه تفرقه و اختلاف نمی شدند .  

فقط دانسن آیات و روایات و بیان آنها کافی نیست. بلکه آنها را در جای خود و بموقع و مطابق با مقتضای حال مطرح نمودن ، لازم و مؤثر است .

فرمایش سعدی : ( گر تو قرآن بدین نمط خوانی . . . ببری رونق از مسلمانی ) فقط ناظر بر انکار قرائت قرآن با صوت غیر حسن نمی باشد . بلکه به طریق اولی ، طرح و بیان نابجا و بر خلاف مقتضیات آیات قرآن را نیز شامل است . ویکی از علل " دین گریزی " را باید در همین مساله جستجو نمود .

(( موضع افراد در مواجهه با " دین " یا ( دین گزینی ) است  یا ( بی دینی )  یا ( دین گریزی ) و یا (دین ستیزی ) و بررسی علل هر یک از اینها مخصوصا ( دین گریزی ) ما را متوجه نقصان و کاستی هائی که محتاج به شناختن و سپس اصلاح کردن هستند خواهد ساخت . ))

( اختلاف لحن ) در کلام ، در رابطه با مخاطبین مختلف و متفاوت ، در آیات و روایات بر اهل فضل پوشیده و مخفی نمی باشد و به عنوان نمونه به این آیات توجه کنیم :

1.  (وَ سَوَاء عَلَیْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ)

2.  (ذَرْهُمْ یَأْکُلُواْ وَ یَتَمَتَّعُواْ وَ یُلْهِهِمُ الأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ)

3.  (قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ... لَکُمْ دِینُکُمْ وَ لِیَ دِینِ)

4.  ( ... وَ إِنَّا أَوْ إِیَّاکُمْ لَعَلَى هُدًى أَوْ فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ)

5.  (فَأَعْرِضْ عَن مَّن تَوَلَّى عَن ذِکْرِنَا وَ لَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیَاةَ الدُّنْیَا)

6.  (خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ)

در روایات نیز شاهد اختلاف لحن و گفتار و رفتار پیشوایان دین ، در مواجهه با افراد مختلف می باشیم . به عنوان مثال :

قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع) لِرَجُلٍ سَأَلَهُ أَنْ یَعِظَهُ : لَا تَکُنْ مِمَّنْ یَرْجُو الْآخِرَةَ بِغَیْرِ الْعَمَلِ وَ یُرْجِئُ التَّوْبَةَ بِطُولِ الْأَمَلِ یَقُولُ فِی الدُّنْیَا بِقَوْلِ الزَّاهِدِینَ وَ یَعْمَلُ فِیهَا بِعَمَلِ الرَّاغِبِینَ...

این توصیه حضرت علی (ع ) را مقایسه کنیم با سفارش امام جواد (ع) :

قَالَ لِلْجَوَادِ ع رَجُلٌ : أَوْصِنِی- قَالَ (ع) وَ تَقْبَلُ ؟ قَالَ : نَعَمْ- قَالَ (ع) : تَوَسَّدِ الصَّبْرَ وَ اعْتَنِقِ الْفَقْرَ وَ ارْفَضِ الشَّهَوَاتِ وَ خَالِفِ الْهَوَى...

و رفتار همراه با رأفت و محبت امام سجاد علیه السلام را ( نسبت به کسی که به ایشان اهانت کرد ) مقایسه کنیم با طرد نمودن امام صادق علیه السلام ، یکی از اطرافیان خود را ، به خاطر نسبت ناروا دادن او به یک نفر از اهل کتاب .

و نیز به کیفیت لحن و استفاده از الفاظ در عبارت ( فقد استهزء بنفسه ) در روایت مروی از حضرت رضا علیه السلام دقت کنیم .  

سَبْعَةُ أَشْیَاءَ بِغَیْرِ سَبْعَةِ أَشْیَاءَ مِنَ الِاسْتِهْزَاءِ :

ا .   مَنِ اسْتَغْفَرَ بِلِسَانِهِ وَ لَمْ یَنْدَمْ بِقَلْبِهِ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ

ب.  وَ مَنْ سَأَلَ اللَّهَ التَّوْفِیقَ وَ لَمْ یَجْتَهِدْ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ

ج .  وَ مَنِ اسْتَحْزَمَ وَ لَمْ یَحْذَرْ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ

د .   وَ مَنْ سَأَلَ اللَّهَ الْجَنَّةَ وَ لَمْ یَصْبِرْ عَلَى الشَّدَائِدِ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ

ه .   وَ مَنْ تَعَوَّذَ بِاللَّهِ مِنَ النَّارِ وَ لَمْ یَتْرُکْ شَهَوَاتِ الدُّنْیَا فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ ...

جهت ایضاح بیشتر، به همین جمله ( فقد استهزء بنفسه ) در هنگام ترجمه و بیان آن برای افراد مختلف دقت کنیم :

" خود را مورد استهزاء قرار داده است "
" خود را مورد تمسخر قرار داده است "
" خود را مسخره کرده است "

آیا اثر این جملات در مخاطب یکسان است ؟

و آیا بدون توجه به این که مخاطب کیست و چیست ، می توان به دلخواه هر یک از آن جملات را به کار برد ؟ ( گاه ضرورت اقتضا می کند که از عبارت " به ریش خودش می خندد " استفاده شود )

ادامه دارد ....

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۰۹
کساء